شهدای عصر غیبت
در جبهه هر وقت فرماندهان عزیز به رزمنده ها سر می زدند،
رزمنده ها نیروی تازه ای می گرفتند. اگر فرمانده گردان می آمد، یک حالی بود؛ اگر
فرمانده تیپ می آمد، رزمنده ها نیروی مضاعفی می گرفتند.وقتی فرمانده لشکر می آمد،
حتی اگر کسی هم بی رمق بود، یک مرتبه همه ی اسلحه های چندین هزار نیرو بالا می رفت
و یک صدا همه فریاد می زدند:
« فرمانده آزاده! آماده ایم آماده!»
اصلا یک حال و هوای دیگری ایجاد می شد.حال شما تصوّر کنید
اگر حضرت امام (قدس سره) تا شلمچه می آمدند، رزمنده ها چه حالی پیدا می کردند؟!
حال آنکه در هیچ یک از عملیّات ها، علی الظاهر فرمانده اصلی جنگ ما ـ حضرت امام ـ
در جبهه ها ضور نداشتند. فقط سخنانی از ایشان به گوش ما می رسید که واسطه اش یا
فرماندهان جنگ بودند و یا نمایندگان ایشان که در جبهه حاضر می شدند و برای رزمنده
ها سخنرانی می کردند.حالا تصوّر کنید اگر خود حضرت امام می آمدند در قرارگاه شلمچه
یا در قرارگاه عملیّات والفجر 8 مستقیماً به فرماندهان دستور می دادند و فرماندهان
از داخل بی سیم صدای ایشان را می شنیدند، چه حال و هوایی به عزیزان دست می داد؟!
مطمئناً رزمنده ها تا بصره را فتح می کرند!
سوال بعد این است که اگر امام حسین (ع) در جبهه ها می
آمدند، چه اتّفاقی می افتاد؟
جوانان ما با یک اسم امام حسین (ع) و به عشق کربلای امام
حسین (ع) این قدر جان فشانی کردند.
عزیزان ما در جبهه ها بر حسب ظاهر از ابتدای شروع جنگ تا
پایان آن، حتی یک بار هم حضرت امام را مشاهده ننمودند.اینها شهدای عصر غیبتند که
مقاماتی دارند.
رصد دلتنگی ها/ دفتر اول/ 11 و 12